برخی دانشمندان تصور میکنند ما در جهانی شبیهسازی شده زندگی میکنیم، اما این فرضیهی عجیب چقدر به واقعیت نزدیک است؟
در سال ۱۹۹۹، فیلم ماتریکس، گیشه را در هم شکست و طیف وسیعی از مخاطبین را با یک مسئلهی فلسفی قدیمی روبهرو کرد: از کجا میدانید چیزی که تجربه میکنید، واقعی است؟
در مجموعه فیلمهای ماتریکس اثر واچوفسکی، انسانهای آینده تحت بردگی ربات قرار دارند. در این فیلم، رباتها از انسانها بهعنوان منبعی انرژی دنیای خود استفاده میکنند و برای رام کردن انسان، به ماتریکس متوسل شدند: شبیهسازی کامپیوتری زندگی روی زمین در اواخر دههی ۱۹۹۰. اغلب انسانها از ماتریکس آگاهی ندارند، گرچه برخی متوجه میشوند یا حس میکنند چیزی اشتباه است و تلاش میکنند از ماتریکس فرار کنند.
ماتریکس در واقع یک موضوع علمی تخیلی جذاب است که قبلا هم الهامبخش داستانهای زیادی بوده است؛ اما افرادی از فیلسوفهای قابل احترام تا ایلان ماسک، معتقدند احتمالا ما در حال زندگی در یک واقعیت شبیهسازی شده هستیم. ماسک گرچه هیچ تخصصی در این موضوع ندارد، بر این باور است که ما در یک واقعیت پایه زندگی میکنیم.
31777 به نوشتهی وبسایت iflscience، یکی از فرضیههای تأثیرگذار توسط پروفسور نیک بوستروم، فیلسوف سوئدی و استاد دانشگاه آکسفورد در سال ۲۰۲۳ در مقالهای با عنوان «آیا شما در شبیهسازی کامپیوتری زندگی میکنید؟» ارائه شد که با عنوان فرضیهی شبیهسازی هم از آن یاد میشود.
فرضیهی شبیهسازی در سادهترین شکل خود به این صورت است: اگر انسانها یا گونههای دیگر به مدت صدها، هزاران یا میلیونها سال به پیشرفت خود ادامه دهند، قطعا به قدرت رایانشی زیادی خواهند رسید. اگر انسان بتواند قلمروی خود را به کهکشانها گسترش دهد، ممکن است حتی بتواند از نیروی ستارهها یا حتی سیاهچاله هم استفاده کند.
با توجه به سطح انرژی و توان رایانشی انسان آینده، احتمالا ممکن است نوادگان ما کنجکاو شوند تا «شبیهسازی اجداد» خود را اجرا کنند و تنها بخش کوچکی از توان رایانشی را در اختیار ما بگذارند.
شاید ما شبیهسازیهایی هستیم که توسط آیندگان به وجود آمدیم
بر اساس فرضیهی شبیهسازی اجداد، نسلهای آینده احتمالا از توان رایانشی برای راهاندازی شبیهسازی اجداد ما استفاده میکنند و این شبیهسازیها را با نوعی آگاهی مصنوعی ایجاد میکنند. اگر این اتفاق رخ داده باشد، به این معنی است که اکثر افراد در واقع شبیهسازیهایی از نوادگان پیشرفتهی بشریت به شمار میروند. بوستروم در مقالهی خود سه سناریوی احتمالی را ارائه میدهد که تنها یکی از آنها میتواند درست باشد:
- احتمال وجود تمدنهای انسانی که به مرحلهی اجرای شبیهسازی رسیدهاند، صفر است: ممکن است بشر پیش از آنکه به نقطهی رایانش شبیهسازی برسد، به دلایلی مثل جنگ هستهای، فاجعه یا دیگر اکتشافات دیگر از روی زمین محو شود.
- احتمال وجود تمدنهای پساانسانی که به شبیهسازی اجداد خود علاقهمند باشند، نزدیک به صفر است: به بیان دیگر، گونههای انسانی آینده به قدری تغییر میکنند که دیگر علاقهای به شبیهسازی ندارند و هیچ فرد کنجکاوی هم به توان لازم برای ایجاد شبیهسازیها دسترسی ندارد یا اینکه اجرای چنین شبیهسازیهایی ممنوع است.
- احتمال زندگی ما در شبیهسازی نزدیک به یک است: اگر دو فرضیهی دیگر غلط باشند، تنها یک گزینه باقی میماند: گونههای انسانی به فناوری لازم میرسند و تعدادی از شبیهسازیهای اجدادی را اجرا میکنند. علاوه بر این، شبیهسازیها هم احتمالا شبیهسازیهای خود را دارند. به این ترتیب تعداد زیادی از انسانهای ساکن زمین داخل یک شبیهسازی هستند و صرفا از آن مطلع نیستند.
احتمال زندگی در شبیهسازی چقدر است؟
بدون یافتن شواهد مبنی بر زندگی در شبیهسازی (که البته شبیهسازها از ما مخفی میکنند)، نمیتوان به راحتی به این پرسش پاسخ داد، به همین دلیل این فرضیه به دلیل نبود شواهد علمی زیر سؤال رفته است. با اینحال برخی افراد تلاش کردند بر این مسئله تمرکز کنند که آیا چنین رایانشی امکانپذیر است و احتمال عملی شدن آن توسط انسان آینده چقدر است؟
یک ستارهشناس تلاش کرد با تحلیل بیزی به عدد دقیقی برسد. او معیارهایی مثل کاهش توان رایانشی با حرکت به سمت لایههای پائین شبیهسازی را بررسی کرد و به احتمال ۵۰ درصد زندگی در شبیهسازی رسید.
با اینحال هرچقدر به توانایی شبیهسازی اجداد نزدیک شویم، احتمال اجرای آن هم بیشتر میشود و بنابراین میتوان گفت شبیهسازهای ما هم همین کار را انجام دادهاند. روزی که به این فناوری برسیم، احتمال شبیهسازی اندکی بیشتر از ۵۰ درصد خواهد بود.
آیا میتوانیم پی ببریم که در شبیهسازی هستیم؟
بر اساس برخی شواهد ما در واقعیت حقیقی زندگی میکنیم. گروهی از پژوهشگرها ثابت کردند که برخی مسئلههای مکانیک کوانتوم را نمیتوان در کامپیوتر شبیهسازی کرد. آنها تلاش کردند اثر گرمایی هال را شبیهسازی کنند که در آن سامانه در معرض میدانهای مغناطیسی شدید قرار میگیرد.
بر اساس یافتهها برای شبیهسازی چند صد الکترون به تعداد بیشتری اتم نسبت به تعداد مفروض در جهان قابل مشاهده نیاز است. البته حامیان نظریهی شبیهسازی میتوانند ادعا کنند که جهان مافوق ما دارای توان رایانشی بیشتری است یا اینکه اغلب اوقات کوانتوم شبیهسازی نمیشود. شاید برای این دسته افراد، نبود شواهد مبنی بر وجود واقعیت پایه کافی باشد زیرا همیشه شبیهساز ترفند هوشمندانهای برای فریبمان دارد.
افرادی در تلاش هستند فرضیهی شبیهسازی را آزمایش کنند. برای مثال گروهی در سال ۲۰۱۷، نوع تست شیار دوتایی را برای یافتن حقیقت پایه ترتیب دادند یا دانشمند کامپیوتری دیگر حتی یک گام فراتر رفت و روشهایی را برای فرار انسان ارائه داد.
واضحترین روش این است که کامپیوتر را با ارائهی تناقضی که نمیتواند درک کند، خراب کنیم. این کار درست مانند این است که پدربزرگ خود را در گذشته بکشیم. البتهی لازمهی این کار سفر در زمان است که فعلا قصد انجامش را نداریم. روش دیگر میتواند خراب کردن کامپیوتر با مصرف بیرویهی منابع باشد یا به عبارتی شبیهسازیهایی را اجرا کنیم که هر کدام شبیهسازیهای خود را میسازند تا اینکه سیستم کلی دچار فروپاشی شود.
برای فرار از شبیهسازی باید آن را با تناقض روبهرو کنیم
در نتیجه، معقولترین مسیر برای بقا، به جای ریبوت کردن ویندوز میتوانند جلب توجه خالق و متقاعدسازی آن برای ورود به دنیای واقعی باشد. در عین حال باید به دنبال نشانههایی از خطا در چنین دنیایی باشیم.
از آنجا که در شرایط فعلی از توانایی لازم برای نوشتن یا خواندن کد منبع شبیهسازی محروم هستیم و نمیدانیم تلاشهایمان در حملات مهندسی اجتماعی تأثیری خواهند داشت، بهترین حدس میتواند این باشد که ساختار جهان را در کوچکترین مقیاس ممکن به این امید بررسی کنیم که بتوانیم آثار قابل استخراج را کشف کنیم.
ناهنجاریها به صورت مستقل یا ترکیبی از آنها توسط دانشمندان باهوش استخراج میشوند تا حداقل از نظر تئوری، شبیهسازی را بررسی کنند و سپس آزمایشهایی مثل دستکاری گذشته یا آزمایش گربهی شرودینگر را انجام دهند. اگر روزی بفهمیم که در شبیهسازی زندگی میکنیم، بهتر است ساکت باشیم چرا که ممکن است خلقکنندهها ما را ساکت کنند.